
مثل هربار برای تو نوشتم:
دل من خون شد از این غم ،تو کجایی؟؟
دل من تاب ندارد ،همه گویند به انگشت اشاره ،مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد.؟؟
تو کجایی؟؟ تو کجایی...؟؟
وتو انگار به قلبم بنویسی:
مگر این منجی، دلسوز ،طرفدار ندارد، که غریب است؟
وعجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دوچشمش به راه است
مگر سیصد واندی از شیفتگانش ،زیاد است
که گویند :
به اندازه ی یک بدر علمدار ندارد
وگویند چرا این همه مشتاق، ولی او سپهش یار ندارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
وشاید پاسخ امام زمان:
توخودت
مدعی دوستی ومهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
زهجران وغمم ناله سرایی ،تو کجایی؟؟
تو که یک عمر سرودی ((تو کجایی؟)) توکجایی؟؟
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟؟
چه کسی قلب تورا سوی خدای تو کشانده؟؟
چه کسی دست تورا در پس هر رنج گرفته؟؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟؟
وتو با چشم ودل بسته فقط گفتی ...
تو کجایی؟؟ وای کاش بیایی...
هرزمان خواهش دل با نظر یار یکی بود ،تو بودی...
هرزمان بود ،تفاوت ، تو رفتی تو نماندی
خواهش نفس شده یار وخدایت
وهمین است که تاثیر نبخشند به دعایت
وبه افاق نبردند صدایت
وغریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی ...
به خودت کاش بیایی..
+ نوشته شده در شنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت توسط ♥♥به امید ظهور♥♥
|
اسم من سرباز کوی عترت است